با نزدیکتر شدن به زمان برگزاری انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری، رفته رفته شور و حال انتخاباتی هم در جامعه بیشتر میشود و گروهها و اقشار مختلف سعی میکنند هر یک از دریچه نگاه و اهداف خود در میدان رقابتها وارد شوند و بر رأی و نظر مردم تأثیر بگذارند. یکی از این اقشار و گروهها که گاهی با هیجان بیشتری هم وارد میدان میشوند و فضای انتخاباتی را گرم میکنند، چهرههای مشهور هنری و ورزشی هستند که به «سلبریتیها» معروفند.
سلبریتیها به دلیل محبوبیتی که به واسطه حرفهشان در میان مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان دارند، معمولاً با سخنان، مواضع و رفتارهایشان به رفتار و افکار مخاطبان جهت نسبی میدهند و خواه و ناخواه به مثابه یک الگو برای سبک زندگی و منش نوجوانان و جوانان جا میافتند؛ فرقی هم نمیکند که این الگوگیری بجا و صحیح باشد یا نابجا و مخرب، مهم این واقعیت است که مردم به ویژه نوجوانان و جوانان آنها به این گروه نگاه میکنند و تأثیر میپذیرند. حالا اگر رفتار و گفتار سلبریتیها در یک موضوع خاص، مبتنی بر عقلانیت، متانت، آگاهی و مسئولیتشناسی باشد، طبیعی است که تأثیر مثبت و سازندهای بر جامعه میگذارند و اگر این رفتارها و گفتارها ناشی از بیسوادی، جوزدگی یا هیجانهای گذرا باشد، دیگر نباید انتظار کنشگری مثبت و مفید از آنها داشت.
یک تجربه قابل تأمل
هنوز خاطره انتخابات ریاستجمهوری سال 1396ـ و تا حدودی سال 1392ـ و نوع کنشگری عده قابل توجهی از چهرههای ورزشی و هنری در خاطره عمومی جامعه کمرنگ نشده که در آن روزها این جماعت با دامن زدن به دوقطبیهای موهوم «جنگ و صلح» یا «مذاکره و جنگ» و «آزادی و خفقان»، طوری برای یک نامزد انتخابات سینه چاک می کردند که شاید خود آن نامزد هم در این حد انتظار نداشت! از سوی دیگر، با حمله و تمسخر بیمحابا نسبت به نامزدهای دیگر و ترساندن مردم از رأی دادن به آنها، چنان آینده خطرناکی را پیش روی مخاطبان ترسیم میکردند که انگار بارها و بارها حقیقت آن را درک کرده و چشیدهاند. مخلوط کردن اطلاعات درست و غلط و افزودن چاشنی بیانصافی و بداخلاقی هم، پای ثابت این میدانداریهای هیجانی سلبریتیها بود.
اما بعد از گذشت کمتر از یک سال از انتخابات 1396 و هنگامی که نتیجه عملکرد جریان مورد حمایت آنها در اداره اقتصاد کشور و معیشت مردم خودش را نشان داد، به جای آنکه به خودشان بیایند و به خاطر هزینه کردن خود برای چنین جریانی و هیجانزده کردن گروههایی از مردم پشیمان شوند، حاصل سوء مدیریتها و بیعملیهای جریان مورد حمایتشان را به پای اصل انقلاب و نظام نوشتند و در صفحات مجازیشان و در هر موقعیت و فرصتی، با کنایههای عجیب و غریب، به اصل نظام که رهاورد خون هزاران شهید است، تاختند و این جریان همچنان هم کم و بیش ادامه دارد.
حالا سؤال اینجاست که آیا آن رفتارها این بار و در انتخابات 1400 هم تکرار میشود یا اینکه سلبریتیها برخی حقایق را متوجه شده و حاضر نیستند تجربه تلخ گذشتهشان را تکرار کنند؟ و اینکه اساساً مردم در مقابل این هیجانسازیهای خالی از معنا و مفهوم، چه باید بکنند؟
چه باید کرد؟
اول این نکته را باید یادآوری کرد که ورزشکاران و هنرمندان هم مانند همه اقشار حق دارند در هر انتخاباتی از هر نامزدی که بخواهند حمایت کنند و حتی دیگران را به رأی دادن به آن نامزد تشویق کنند و این حق شهروندی آنهاست، اما مسئله وقتی چالشبرانگیز و مشکلساز میشود که از روی کمسوادی و بیاطلاعی نسبت به مبانی فکری و اعتقادی جامعه یا مؤلفههای اقتصادی و سیاسی و تنها از سر جوزدگی و هیجان و با سوء استفاده از پایگاه اجتماعی خود، به نفع یکی هورا بکشند و با نشر اطلاعات غلط و گمراهکننده، دیگری را تخریب کنند؛ اینجاست که شأن و منزلت اهالی هنر و فرهنگ به پیادهنظام جریانهای سیاسی تنزل پیدا میکند.
از طرف دیگر، مردم به ویژه جوانترها کافی است به تجربه انتخابات گذشته و نوع رفتار و گفتار سلبریتیها نگاهی بیندازند و آنچه را که وعده میدادند با آنچه در عمل محقق شد مقایسه کنند تا معیار پذیرش حرف درست و رد حرف غلط را بهتر پیدا کنند.
جامعه ایرانی روز به روز با پدیدههای جدیدی همچون فضای مجازی و رسانه بیشتر آشنا و درگیر میشود؛ لازمه بهرهگیری بهتر از این پدیدهها، تعمیق اطلاعات و مطالعات و افزایش «سواد رسانهای» است تا نه سلبریتیها و نه هیچ گروه دیگری، با دوقطبیسازیهای کاذب و موجسواری بر مشکلات و دغدغههای مردم، آنها را در انتخابشان دچار پشیمانی نکنند.